نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





 

سلام را با علیک بده ،

 

جواب تشکر را با تواضع،

 

جواب کینه را با گذشت،

 

جواب بی مهری را با محبت،

 

جواب ترس را با جرأت،

 

جواب دروغ را با راستی،

 

جواب دشمنی را با دوستی،

 

جواب زشتی را به زیبایی،

جواب توهم را به

روشنی،

 

جواب خشم را به صبوری،

 

جواب سرد را به گرمی،

جواب نامردی را با مردانگی،


[+] نوشته شده توسط فراری در 16:39 | |







ایران زیبا

مکان های تفریحی و خیلی زیبای ایران که خودمم هروقت اینا رو میبینم خیلی حال میکنم

واسه دیدن این عکسها برین به ادامه مطلب


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط فراری در 15:33 | |







!!!????

به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد

:اما هروقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند

!!!!!!مگر گوری


[+] نوشته شده توسط فراری در 15:30 | |







بخند تا دنیا به رود بخنده

راهروي بيمارستان:
مردي جوان جلوي"اتاق عمل". در راهروي بيمارستان ايستاده، نگران و مضطرب.
چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح با لباس سبز رنگ از آن خارج ميشه.مرد نفسش را در سينه حبس ميکنه. دکتر به سمت او ميره.مرد با چهره اي آشفته به او نگاه ميکنه...
دکتر:
  واقعا متاسفم ما تمام تلاش خودمون رو کرديم تا همسرتون رو نجات بديم.  اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون براي هميشه فلج شده.  ما ناچار شديم هر دو پا رو قطع کنيم چشم چپ رو هم تخليه کرديم...   بايد تا آخر عمر ازش پرستاري کني، با لوله مخصوص بهش غذا بدي، روي تخت جابجاش کني ، حمومش کني، زيرش رو تميز کني و باهاش صحبت کني...  اون حتي نميتونه حرف بزنه چون حنجره اش آسيب ديده...
با شنيدن صحبتهاي دکتر به تدريج بدن مرد شل ميشه،و به ديوار تکيه ميده.سرش گيج ميره و چشمانش سياهي ميره.
با ديدن اين عکس العمل دکتر لبخندي ميزنه و دستشو روي شانه مرد !!!!!!ميگذاره

....دکتر:هه هه!شوخي کردم...زنت همون اولش مرد


[+] نوشته شده توسط فراری در 10:6 | |







معرفت

:....آدمها 

 

 وقتی کودکند می خواهند برای مادرشان هدیه بخرند....

.ولی پول ندارند

 وقتی که بزرگتر می شوند ، پول دارند ، ولی .....    

.وقت هدیه خریدن ندارند

 وقتی که پیر می شوند،پول دارند؛وقت هم دارند... 

.!!!ولی مادر ندارند

 


[+] نوشته شده توسط فراری در 14:1 | |







گیله مرد

 

گیله مرد میگفت : گاهی فکر میکنیم باید کاری بزرگ و شایسته برای دوستان و کسانی که دوستشان داریم انجام دهیم؛ ولی چون در توانمان نیست ، از خود ناامید :و دلخور میشویم . ولی باید به نکته ای توجه کرد

باران بزرگترین و زیباترین هدیه آسمان به زمین است ولی .از قطرات کوچک و ناچیز آب تشکیل شده است

 

تکرار باران گونه ی محبت هایِ بسیار بسیار کوچک ما در حق عزیزانمان ، چیزی از یک شاهکارِ بسیار بسیار بزرگ ...کم ندارد


[+] نوشته شده توسط فراری در 13:54 | |







من از عمرم چه فهمیدم

             نفهمیدم چه فهمیدم

                        همان اندازه فهمیدم

                                   .که فهمیدم نفهمیدم

 


[+] نوشته شده توسط فراری در 17:50 | |







بهار

 

بهار آمد تا بگوید

،حتی اگر نمی شود که همیشه سبز ماند

،ولی می توان دوباره و دوباره و دوباره

...سبز و پر شکوفه و پر از جوانه شد

 

 


[+] نوشته شده توسط فراری در 15:37 | |







سال نو

 

از گیله مرد میپرسم : به نظرت امسال سال خوبی بود ؟

کمی مکث میکنه و میگه : بستگی داره که آیا امسال آدم خوبی بودم یا نه ؟ همتم چقدر بوده و اینکه فکرهای خوب برای خودم و دیگران در ذهنم داشتم یا نه ؟ وگرنه هیچ سالی به خودی خود ، خوب و بد نداره ...

ازش می پرسم : یه سوال دیگه بزرگترین آرزوت در سال جدید چیه ؟

....با خنده میگه : کوپن و سهمیه سوالت تموم شد

راستی شما بزرگترین آرزوتون در سال جدید چیه ؟

 


[+] نوشته شده توسط فراری در 15:40 | |







دیگه پسر خوبی شدم

همیشه محکوم ولی بیگناه

 


[+] نوشته شده توسط فراری در 12:58 | |



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد